تحليل رضا غنی پور حول قرن في سهم في 12/4/2025

رضا غنی پور
🟢 داستان تعرفهها و جنگ تجاری سابقهای طولانی دارد. برای مثال، هربرت هوور، سی و یکمین رئیسجمهور آمریکا که در سال ۱۹۲۸ انتخاب شد، تصمیم گرفت از کشاورزان آمریکایی با استفاده از تعرفهها در برابر رقابت از سوی اروپا محافظت کند. قانون اسموت-هاولی، بازگشتی به مدل قرن نوزدهمی سیاستهای تحریک اقتصادی در دوران رکود بود، به ویژه از دیدگاه حمایتگرایانه. این مدل مبتنی بر ایدهی هنری کلی بود که میگفت: «در دوران رکود یا بحران، بیایید دور آمریکا دیوار تعرفهای بکشیم تا از تلاطم بازار بینالمللی محافظت شویم.» 🟢 ایده این بود: «اگر تعرفه ببندیم، از طوفان رکود جان سالم به در میبریم.» این کار را بعد از بحران مالی ۱۸۵۷ امتحان کردند. حتی در دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۹۰ هم چند بار تلاش کردند؛ اما واقعاً نتایج درخشانی نداشت یا حداقل مبهم بود. با سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹، رکود بزرگ شروع شد و کنگره از قبل در حال بررسی بازبینی تعرفهها بود، یعنی کاری که معمولاً وقتی حمایتگرایان قدرت را در دست دارند، هر ۵ تا ۱۰ سال یک بار انجام میدهند. کنگره اوضاع را اینطور دید که «این یک فرصت است! بیاییم بستهی محرک اقتصادی هنری کلی را دوباره اجرا کنیم. کشور را به شکل یک قلعهی اقتصادی در بیاوریم.» 🟢 اما نتیجه دقیقاً برعکس شد؛ نه تنها موفق نبود، بلکه فاجعهبار به حساب میآید. این کار باعث شد جنگ تجاری بینالمللی راه بیفتد. هر کشور دیگری که شریک تجاری آمریکا بود، یک نوع تعرفهی تلافیجویانه علیه آمریکا وضع کرد. در آن زمان، صادرات اصلی آمریکا بخش کشاورزی بود. بخشی که در بحران بود هم بخش کشاورزی بود. حالا تصور کنید آمریکا ذرت و گندم به اروپا صادر میکرد؛ ولی در پاسخ به آمریکا، اروپا شروع کرد به بستن تعرفههای سنگین. کدام بخش اقتصاد اول ضربه میخورد؟ کشاورزی. در واقع، این کار یک ضربهی مضاعف به اقتصاد آمریکا بود. در چهار سال اول اجرای این قانون، تجارت جهانی تقریباً نابود شد تا حدی که به کمتر از یک چهارم میزان تجارت دههی ۱۹۲۰ رسید. آخرش کنگره در سال ۱۹۳۴ اعلام کرد: «ما گند زدیم. خودمان نمیتوانیم از این وضعیت خارج شویم» و کار را به وزارت خارجه سپرد برای مذاکره. ====================== ☑@Reza_Ghanipur