تحلیل بورس شارپ+بازارهای مالی درباره سهام قرن در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۷

فلسفه ی تاریخ یعنی فهم معنای آنچه که گذشته و تاریخ آرمان گراست ؛ پیشرفت اندیشه در طول تاریخ هم مطلوبه هم اجتناب ناپذیر . همه چیز همواره در حال پیشرفته چون اندیشه بشر در فرآیند #دیالکتیک پیشرفت می کنه و شرایط هر جامعه ای بازتاب اندیشه آن جامعه است و پیشرفت جامعه ناشی از پیشرفت اندیشه هاست اما همزمان رخ نمی دهند و تاخر زمانی دارند و پیشرفت را باید در دل حوادث تاریخ جست نه در کوتاه مدت مثلا در همین افغانستان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی باید سودای حکومت رادیکال طالبان از بین برود . پس تاریخ آرمان گراست و همواره اندیشه انسان در حال پیشرفت حتی اگر در مقطعی و در ظاهر عکس اون به نظر برسه و اندیشه انسان ها بدون درد و رنج و طی کردن مسیر پر فراز و نشیب تاریخ تکامل پیدا نمی کنه . مثلا بدون تجربه استبداد و برده داری و .... عقلانیت اشتباه بودن این کارها پدید نمی آمد مثلا یک بچه تا دستش نسوزه تجربه و احساسی از آتش نداره . مثلا در دوران فرعون در مصر باستان مفهوم دموکراسی بی معنا بود چون هنوز مسیر تاریخی خودش را برای رسیدن به ظهور طی نکرده بود و انسان ها در ابتدا برای به وجود آوردن ساختارهای اجتماعی نیاز داشتند حول یک شخصیت مقتدر جمع بشن و از اون تبعیت کنند به همین دلیل تمدن های اولیه همگی استبدادی بودند از حاکمان بابل بگیر تا پادشاهان اروپایی و در یونان باستان قدرت بین جمع اقلیتی تقسیم شد و حکومت دموکراسی آتنی به وجود اومد که 10 درصد بر 90 درصد حکومت می کردند که سرانجام در قرن 18 در اروپا لیبرالیسم و دموکراسی مدرن ظهور کرد که باعث تقسیم بیشتر و گسترده تر قدرت سیاسی بین افراد شد . بدون در نظر گرفتن روح زمانه نمیشه افراد را که در زمان های قدیم زندگی می کردند قضاوت کرد چون هر فردی محصول تفکرات زمانه خودش هست و کانتکست تاریخی بسیار مهم است . دیالکتیک : وقتی یک پدیده یا اندیشه با ضد خودش درگیر میشه و یه اندیشه جدید حاصل میشه که نسبت به نسخه ی اولیه کامل تر و بهتر یا نزدیک تر به حقیقته دیالکتیک هگل از 3 جزء تشکیل میشه : تز : همان پدیده یا اندیشه ی اولیه س آنتی تز : ضد تز که باهاش در تناقضه سنتز : از برخورد تز و آنتی تز که اندیشه کامل تری هست دیالکتیک راهیه که درد و رنج و وقت تلفی توش هست اما خب برای پیشرفت اجتناب ناپذیره و اشتباهات گذشته نباید انسان را ناراحت کنن چون همون اشتباهات هستند که شخصیت بهتری را در آینده می سازند . بریم سراغ تاریخ : تا قرن 19 ام سیستم جوامع کاپیتالیستی بسیار افراطی بود و نگاه به کارگر انسانی نبود و کارگر صرفا یک ابزار تولید به حساب می آمد این #تز حاکم بر جامعه بود . #آنتی_تز اون سیستم کمونیستی بود که اشکالات خودش را داشت و موفق هم نبود . و #سنتز اون هم سیستم های کاپیتالیستی شدن که در اون ها عقاید و امکانات سوسیالیستی هم شکل گرفت که دوباره جریان دیالکتیکی متوقف نمیشه و همین سنتز دوباره تبدیل به تز جدیدی میشه که آنتی تز به وجود میاره و ....... مثال بعدی : قبل از ظهور مسیح جامعه اروپا از اخلاق و معنویت دور شده بود و مسیح یک آنتی تز بود که منجر به حکومت کلیسا در قرون وسطی شد که 1000 سال استبداد و جنگ و شکنجه در پی داشت که در این سیاهی به ظاهر هر گونه پیشرفت در اروپا متوقف شد که سنتز اون هم انقلاب صنعتی و حکومت های سکولار در اروپا شدند که در اون ها مذهب از سیاست جدا هست . بریم سراغ علم : فیزیک نیوتن درک خوبی از جهان می ده اما وقتی خواستن رفتار ذرات اتم را بررسی کنن دیدن که فیزیک نیوتن جواب نمیده و منجر به ابداع فیزیک کوانتوم شد که نشون میده تضاد نظرات نه تنها بد نیست که کاملا هم مفیده برای پیشرفت . مشخص نیست شاید حقیقت پیش کسی باشد که امروز داریم اون را تحقیر می کنیم .....